در ادبیات در فن بدیع آوردن کلماتی نشاط انگیز و مطبوع در بیت اول قصیده یا غزل که از حیث روانی، سلاست، استحکام و واضح بودن معنی موقوف به ذکر شعر ما بعد نباشد و بین دو مصراع نیز تناسب تام باشد برای مثال آمد بهار خرم و آورد خرّمی / وز فرّ نوبهار شد آراسته زمی (منوچهری - ۱۸۳)، براعت مطلع
در ادبیات در فن بدیع آوردن کلماتی نشاط انگیز و مطبوع در بیت اول قصیده یا غزل که از حیث روانی، سلاست، استحکام و واضح بودن معنی موقوف به ذکر شعر ما بعد نباشد و بین دو مصراع نیز تناسب تام باشد برای مِثال آمد بهار خرم و آورد خرّمی / وز فرّ نوبهار شد آراسته زمی (منوچهری - ۱۸۳)، براعتِ مطلع
تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که آغاز اشعار و قصائد و جملۀ منشآت الفاظ فصیح و جزیل ومعانی بدیع و مناسب حال آورد. کذا فی جامع الصنایع و این بعینه حسن ابتداء است. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به ترجمان البلاغه شود، غیاث الدین رامپوری گوید: حسن مطلع بیت دوم از غزل و قصیده است که بعد از مطلع باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات)
تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که آغاز اشعار و قصائد و جملۀ منشآت الفاظ فصیح و جزیل ومعانی بدیع و مناسب حال آورد. کذا فی جامع الصنایع و این بعینه حسن ابتداء است. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به ترجمان البلاغه شود، غیاث الدین رامپوری گوید: حسن مطلع بیت دوم از غزل و قصیده است که بعد از مطلع باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات)
تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که شاعر یا نثرنگار پس از تمهید مقدمه، شروع بذکر غرض و منظور کند. مانند: ایاک نعبد، و ایاک نستعین. اهدنا... (قرآن 3/1و4). و این موضوع نزدیک به حسن تخلص باشد چنانچه در ’اتقان’ گفته است. و نیز قریب به آن است حسن طلب. و در ’جامع الصنایع’ آرد: حسن طلب آن است که چون چیزی طلب کند، بطریقی طلب کند که به ادب نزدیک بود و با ایهام و لطیفه دلاویز گردد. مانند: چه حاجتست که مطلوب در میان آرم زروشنی چو ضمیر تو غیب دان آمد. و نیز: ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است. حافظ
تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که شاعر یا نثرنگار پس از تمهید مقدمه، شروع بذکر غرض و منظور کند. مانند: ایاک نعبد، و ایاک نستعین. اهدنا... (قرآن 3/1و4). و این موضوع نزدیک به حسن تخلص باشد چنانچه در ’اتقان’ گفته است. و نیز قریب به آن است حُسن طلب. و در ’جامع الصنایع’ آرد: حسن طلب آن است که چون چیزی طلب کند، بطریقی طلب کند که به ادب نزدیک بود و با ایهام و لطیفه دلاویز گردد. مانند: چه حاجتست که مطلوب در میان آرم زروشنی چو ضمیر تو غیب دان آمد. و نیز: ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است. حافظ
حسن مخالص. ظهیرالدین سمرقندی آرد: و از جملۀ بلاغت آن است که تخلص نیکوتر بود و چنان بود که شاعر تکلف کند و بیت مخلص نیکوتر و قوی گوید. (ترجمان البلاغه ص 57)
حسن مخالص. ظهیرالدین سمرقندی آرد: و از جملۀ بلاغت آن است که تخلص نیکوتر بود و چنان بود که شاعر تکلف کند و بیت مخلص نیکوتر و قوی گوید. (ترجمان البلاغه ص 57)
ابن حسن السبطبن علی ابی طالب. چون دومین حسن از اولاد علی بوده بدین لقب خوانده شده است، و پسروی را حسن مثلث گویند، و پدرش را حسن سبط. این لقب را بیهقی در ص 431 نیز بکار برده است. و نیز در تاریخ گزیده ص 202 و تاریخ الخلفای سیوطی ص 126 آمده است
ابن حسن السبطبن علی ابی طالب. چون دومین حسن از اولاد علی بوده بدین لقب خوانده شده است، و پسروی را حسن مثلث گویند، و پدرش را حسن سبط. این لقب را بیهقی در ص 431 نیز بکار برده است. و نیز در تاریخ گزیده ص 202 و تاریخ الخلفای سیوطی ص 126 آمده است